13 ماهگيت موبارك
امروز صبح كه چشم ها را دوباره باز كردم پيش خودم گفتم : اي كاش مي زاشتم تا هروقت كه دوست داري بخوابي ! تا وقتي توي خواب دهنت را براي شير خوردن باز مي كني بهت شير بدم ! كه بهونه هاي صبحونه خوردنت را به دل و جون بخرم ! تا وقتي اسباب بازي هات جايي مي افتاد كه نمي تونستي برش داري اونو مي دادم دستت ! كه يه كاري كنم صداي خندت تو همه خونه بپيچه و از شدت خنده صورتت كبود بشه و نفس نفس بزني !
نویسنده :
مادر خانومی وآقای پدر
14:19